اَلسُّفيانىّ مِن ذُرِيَّةِ اَبى سُفيانِ بن حَربٍ فَيُرسِلَ اِلَيهِم بَعثاً فَيَنزِلونَ بِالبَيداءَ فى لَيلَةٍ مُقمَرَةٍ فَيَقُولُ راعٍ ناظِرٍ اِلَيهِم ياوَيحَ اَهلَ مَكَّةَ ماجاءَ فَيَذهَبَ ثُم يَرجِعُ فَلا يَراهُم فَيَقُولُ سُبحانَ اللَّهِ اِرتَحَلُوا فى ساعَةٍ واحِدَةٍ فَيَأتى مَنزِلَهُم فِيَجِدَ قَطيعَةً قَد خُسِفَ بَعضُها وَ بَعضُها عَلى ظَهرِ الاَرضِ فَيُعالِجُها فلايُطيقُها فَيَعلَمَ و اَنَّهُم قَدَ خُسِفَ بِهِم. سفيانى از نسل ابوسفيان بن حرب است كه به سوى (مردم مكه) سپاهى مىفرستد كه در شبى مهتابى در بيداء اتراق مىكنند. چوپانى كه قضيه را مشاهده مىكند، مىگويد: واى به حال ساكنان مكه از آنچه (به سوى ايشان) آمده است. مىرود و برمىگردد و آنها را نمىبيند؛ مىگويد: سبحاناللَّه به لحظهاى سفر كردند؟! به منزلگاهشان مىرود و قطعه (لباسى) مىبيند كه قسمتى از آن زيرزمين است و قسمتى از آن روى زمين هر چه مىكشد نمىتواند آن را بيرون بياورد پس مىفهمد كه آنها به زمين فرو رفتهاند
امام باقر، عليه السلام